فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۷: چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم سخت آزادی ما بند گرفتاری ما سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم خواب ما به بود از عالم بیداری ما بی کسی بین که نکرده ست به شبهای فراق هیچکس غیر غم روی تو غم خواری ما دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما هوشم افزود فروغی کرم باده فروش مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما فروغی بسطامی