فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۴۳: تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما بر نیاید ز خرابات مغان مطلب ما عشق پیری است که ساغر زده ایم از کف او عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما تو به از شرب دمادم نتوانیم نمود که جز این شیوهٔ شیرین نبود مشرب ما ملتی نیست به جز کفر محبت ما را هیچ کیشی نتوان جست به از مطلب ما یا رب ما اثری در تو ندارد ورنه لرزه بر عرش فتاد از اثر یا رب ما کس مبادا به سیه روزی ما در ره عشق که فلک تیره شد از تیرگی کوکب ما دی سحر داد به ما وعدهٔ دیدار ولی ترسم از بخت سیه، روز نگردد شب ما تا نزد عشق به سر خط سعادت ما را خدمت حضرت معشوق نشد منصب ما گر ره وادی مقصود فروغی این است لنگ خواهد شدن اینجا قدم مرکب ما فروغی بسطامی