فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۳: ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا تا سحر پیمانه پر کردی و کم دادی مرا تا شراب آلوده لعلت گفت حرفی از کباب رخصتی بر صید مرغان حرم دادی مرا شام اگر قوت روانم دادی از خون جگر صبح یاقوت روان از جام جم دادی مرا دوش گفتی ماجرای وصل و هجرانت به من هم امید لطف و هم بیم ستم دادی مرا در محبت یک نفس آسایشم حاصل نشد کز پس هر عافیت چندین الم دادی مرا من که در عهدت سر مویی نورزیدم خلاف مو به مو، ناحق به گیسویت قسم دادی مرا من نمی دانم که در چشم خمارینت چه بود کز همه ترکان آهو چشم، رم دادی مرا تا خط سبز تو سر زد فارغ از ریحان شدم خط آزادی ازین مشکین رقم دادی مرا تا نهادم گام در کویت روا شد کام من منتهای کام در اول قدم دادی مرا تا فکندی حلقه های زلف را در پیچ و خم بر سر هر حلقه ای صد پیچ و خم دادی مرا گاهیم در کعبه آوردی و گاهی در کنشت گه مسلمان و گهی کافر قلم دادی مرا چون میسر نیست دیدار تو دیدن جز به خواب پس چرا بیداری از خواب عدم دادی مرا تا لبان من شدی در مدح سلطان عجم شهرتی هم در عرب هم در عجم دادی مرا ناصرالدین شه، فروغی آن که گفتش آفتاب روشنیها از رخت هر صبح دم دادی مرا فروغی بسطامی