فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۲۲: وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود گفت وقتی می گشایی زلف پرچین مرا گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا فروغی بسطامی