سعدی شیرازی
غزلیات سعدی
غزل ۱۴: از جان برون نیامده جانانت آرزوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جان برون نیامده جانانت آرزوست زنار نابریده و ایمانت آرزوست بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست موری نه ای و خدمت موری نکرده ای وآنگاه صف صفهٔ مردانت آرزوست فرعون وار لاف اناالحق همی زنی وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست چون کودکان که دامن خود اسب کرده اند دامن سوار کرده و میدانت آرزوست انصاف راه خود ز سر صدق داده ای بر درد نارسیده و درمانت آرزوست بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود شهپر جبرئیل، مگس رانت آرزوست هر روز از برای سگ نفس بوسعید یک کاسه شوربا و دو تا نانت آرزوست سعدی در این جهان که تویی ذره وار باش گر دل به نزد حضرت سلطانت آرزوست سعدی شیرازی