فروغی بسطامی
غزل ها
غزل شماره ۱: صف مژگان تو بشکست چنان دلها را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صف مژگان تو بشکست چنان دل ها را که کسی نشکند این گونه صف اعدا را نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس ای بسا نور دهد دیدهٔ نابینا را بی بها جنس وفا ماند هزاران افسوس که ندانست کسی قیمت این کالا را حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش که نخورده ست کس امروز غم فردا را کسی از شمع در این جمع نپرسد آخر کز چه رو سوخته پروانهٔ بی پروا را عشق پیرانه سرم شیفتهٔ طفلی کرد که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را سیلی از گریهٔ من خاست ولی می ترسم که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را فروغی بسطامی