قائم مقام فراهانی
قصیده ها و قطعه
شمارهٔ ۱۴ - در هجو حاجی حیدر علی خان شیرازی صندوق دار و مهردار ولی عهد عباس میرزا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان داور خدیوا آن توئی امروز در عالم که پشت چرخ گردون پیش خدام تو خم باشد نحوس چاکرانت از چه گرد آری تو کز طالع سعود اخترانت جمله در سلک خدم باشد میان با شگون و بی شگون فرق و تفاوت نه که در دار حدوث این نکته باوصف قدم باشد کجا باشد شگون آن ذات مفسد را که افسادش به عینه هم چو عم در ملک شاهان بل اعم باشد اگر از تخم اسلاف خودست این ناخلف لاشک ز بیخ مرده شو شاخی که روید شاخ غم باشد وگر از دیگران است الحق انصاف این بود کاکنون به دست دیو زادی بدنژادی مهر جم باشد ازان دم کاین جهود بد قدم را بسط ید دادی ترا زحمت پیاپی، درد و محنت دم به دم باشد گهی رنجور اندر کشور تبریز و خوی مانی گهی رنج از شکست گنجه و وهن ز کم باشد بیا این سفله را هالک کن و دستور مالک کن که نحسی در سقر خوش تر که سعدی در سقم باشد وجود مانع الجودش قدم اندر عدم بنهاد که مرد بد قدم به تر که در ملک عدم باشد سپید نر که داری با سیاه ماده سودا کن که با جی خوش قدم به تر ز حاجی بد قدم باشد طلا و نقره گر خواهی بخواه اما بدان این را که دینار و درم از بهر ایثار و کرم باشد به هر دهلیزی ار صد گنج پرویزت بود پنهان همه رنج و الم آرد چو از جورو ستم باشد ز سر حد فراهان تا حدود شوره گل یک جا تیول خاص درگاه تو بروجه اتم باشد ولی زان ملک پر حاصل ترا حاصل چه آخر جز، حساب دخل و خرج و اکتساب کیف و کم باشد؟ مرا لعنت کن ار با این خیانت پیشه طراران اگر گنج تو، یم باشد ترا یک قطره نم باشد سه عشر و نصف کار و احتکار غله قحط آرد نه خرج موکب شاهی که فیاض النعم باشد مگر شاه جهان فتحعلی شه آن که در گنجش خدا داند که چندین الف دینار و درم باشد کسی دیدست در سی سال دارائی که در دستی کتاب دفتر توجیه و در دستی قلم باشد؟ ز یک من خاک پنجه بارکاه از غله بگرفتن چه آسیب اندرین کشور از این خیل و حشم باشد زیان از صد چنین خیل و حشم ناید درین کشور بقدر آن که از یک میرزای کج قلم باشد کسی کو شد امین جان و مال مردمان شاید امین ملک و مال پادشاه محتشم باشد ز خاک پارس و زمازندران و خوی چه گم کردی که از گم کرده هرچ آید به دستت مغتنم باشد مرا زین درد بی درمان بود زین آستان حرمان که خادم بی جهت محروم و خائن محترم باشد چر از دست زشت بد سرشتی زهر غم نوشم که شهد از دست او زهرست و او بدتر ز سم باشد نه تنها من ز بیم چون تو سلطانی رمیدستم کدامین جانور را از نهیب شیر رم باشد چرا ما را کشی؟ رو دشمن دین خدا را کش مگر باید که صید تو همین صید حرم باشد؟ اگر زان در بجستم منت ایزد را که پیوستم به درگاهی که کهف العالم و غوث الامم باشد حدیث حاتم ارداری بیا ای دادگر بالله حدیث جرم ها و نعمت تو مختتم باشد قائم مقام فراهانی