غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۴: کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی آزمند التفاتم کرده ذوق خواریی از کنار دجله آتشخانه چندان دور نیست کشتی ما بر شکستن زد درستان یاریی شاد باش ای غم ز بیم مرگم ایمن ساختی گشت صرف زندگانی، بود گر دشواریی رشک نبود گر خدنگت جانب دشمن گرفت در دم ساطور پنهانست زخم کاریی برق از قهرت کباب بی محابا سوزیی مرگ از لطفت هلاک دردمند آزاریی با خرد گفتم چه باشد مرگ بعد از زندگی گفت: هی خواب گرانی از پس بیداریی ای دل از مطلب گذشتم دستگاهت را چه شد؟ شیونی، شوری، فغانی، اضطراری، زاریی دارد انداز تسلسل در ضمیرم شوق دوست همچو رقص ناله در کام و لب زنهاریی دل نفس دزدید و خون گردید بخت چشم بین کش به لعل و در توانگر کرده دزدافشاریی زله بردار ظهوری باش غالب بحث چیست؟ در سخن درویشیی باید نه دکانداریی غالب دهلوی