غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۴: گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟ من که نیم گر نبودی چه غمستی؟ زنگ زدودن نبرد ز آینه کلفت گر همه صورت زدودمی چه غمستی؟ گر غم دل بودمی که تا دم مردن هم به خود از خود فزودمی چه غمستی؟ بخت خود ار بودمی که تا به قیامت بی خبر از خود غنودمی چه غمستی؟ نی به سخن مزد نی ستایش اگر من کشت کدیور درودمی چه غمستی؟ نیست مشامی شمیم جوی، اگر من غالیه چندین نسودمی چه غمستی؟ چون در دعوی توان به لغو گشودن من به هنر گر گشودمی چه غمستی؟ چون دل یاران توان به هزل ربودن من به سخن گر ربودمی چه غمستی؟ گر به مثل لال گشتمی که سخنها گفتمی و خود شنودمی چه غمستی؟ گر به سخن مست گشتمی که به مستی گفته خود را ستدومی چه غمستی؟ حیف ز عیسی که دور رفت وگر نه معجزه دم نمودمی چه غمستی؟ آه ز داوود کان نماند وگر نه ناله به لحن آزمودمی چه غمستی؟ قافیه غالب چو نیست پرس ز عرفی «گر من فرهنگ بودمی چه غمستی؟» غالب دهلوی