غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۱: در زمهریر سینه آسودگان نه ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در زمهریر سینه آسودگان نه ای ای دل بدین که غمزده ای شادمان نه ای؟ ای دیده اشک ریختن آیین تازه نیست خود را ز ما مگیر اگر خون فشای نه ای بلبل به گوشه قفس از خستگی منال چون من به بند خار و خس آشیان نه ای داغم ز ناکسی که به تمهید آشتی رنجیده ای ز غیر و به من مهربان نه ای گویی یکی ست پیش تو بود و نبود من با من نشسته ای و ز من سرگران نه ای آخر نبوده ایم در اول خداپرست با ما ز سادگی ست اگر بدگمان نه ای با خویش در شمار جفا همدم منی با غیر در حساب وفا همزبان نه ای دانسته ای که عاشق زارم گدا نیم دانم که شاهدی شه گیتی ستان نه ای نازم تلون تو به بخت خود و رقیب با او چنین نبودی و با ما چنان نه ای با دیده چیست کار تو؟ لخت جگر نه ای در دل چراست جای تو؟ سوز نهان نه ای غالب ز بود تست که تنگست بر تو دهر بر خویشتن ببال اگر در میان نه ای غالب دهلوی