غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۸: گویی به من کسی که ز دشمن رسیده کو؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گویی به من کسی که ز دشمن رسیده کو؟ آن پیر زال سست پی قد خمیده کو؟ یادت نکرده خصم به عنوان به لفظ دوست آن نامه نخوانده ز صد جا دریده کو؟ رعنا دلت به دختر همسایه بند نیست آن مه رخ به گوشه ایوان خزیده کو؟ دوشینه گل به بستر و بالین نداشتی آن برگ گل که در تن نازک خلیده کو؟ کس داوری نبرده ز جورت به دادگاه آن بی گنه که شاه زبانش بریده کو گویی به شحنه گوی که کس را نکشته ایم آن نعش نیم سوخته ز آتش کشیده کو؟ گویی خمش شوی چو ز کویم بدر روی آن دل که جز به ناله به هیچ آرمیده کو؟ گویی دمی ز گریه خونین به ما برآر آن مایه خون که سر دهم از دل به دیده کو؟ بشنو که غالب از تو رمیده و به کعبه رفت گفتی شگفتیی که بود ناشنیده کو؟ غالب دهلوی