غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۷: گستاخ گشته ایم غرور جمال کو؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گستاخ گشته ایم غرور جمال کو؟ پیچیده ایم سر ز وفا گوشمال کو؟ تا کی فریب حلم خدا را خدا نه ای آن خوی خشمگین و ادای ملال کو؟ برگشته ام ز مهر و نمی گیریم به قهر دارم دو صد جواب ولی یک سؤال کو؟ یا می گسست صحبت و یا می فزود ربط لیکن مرا ملال و ترا انفعال کو؟ خواهی که برفروزی و سوزی درنگ چیست؟ خواهم که تیز سوی تو بینم مجال کو؟ گر گفته ایم کشتن و بستن به ما مخند ما را تدارکی به سزا در خیال کو؟ داغم ز رشک شوکت صنعان ولی چه سود آن دستگاه طاعت هفتاد سال کو؟ من بوسه جوی و تو به سخن داریم نگاه لب تشنه با گهر چه شکیبد زلال کو؟ دل فتنه جوی و فرصت تکمیل عشق نیست هنگامه سازی هوس زود بال کو؟ لب تا جگر ز تشنگیم سوخت در تموز صاف شراب غوره و جام سفال کو؟ در باده طهور غم محتسب کجا؟ در عیش خلد آفت بیم زوال کو؟ غالب به شعر کم ز ظهوری نیم ولی عادل شه سخن رس دریا نوال کو؟ غالب دهلوی