غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۳: بیا که قاعده آسمان بگردانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که قاعده آسمان بگردانیم قضا به گردش رطل گران بگردانیم ز چشم و دل به تماشا تمتع اندوزیم ز جان و تن به مدارا زیان بگردانیم به گوشه ای بنشینیم و در فراز کنیم به کوچه بر سر ره پاسبان بگردانیم اگر ز شحنه بود گیر و دار نندیشیم وگر ز شاه رسد ارمغان بگردانیم اگر کلیم شود همزبان سخن نکنیم وگر خلیل شود میهمان بگردانیم گل افگنیم و گلابی به رهگذر پاشیم می آوریم و قدح در میان بگردانیم ندیم و مطرب و ساقی ز انجمن رانیم به کار و بار زنی کاردان بگردانیم گهی به لابه سخن با ادا بیامیزیم گهی به بوسه زبان در دهان بگردانیم نهیم شرم به یک سوی و با هم آویزیم به شوخیی که رخ اختران بگردانیم ز جوش سینه سحر را نفس فرو بندیم بلای گرمی روز از جهان بگردانیم به وهم شب همه را در غلط بیندازیم ز نیمه ره مه را با شبان بگردانیم به جنگ باج ستانان شاخساری را تهی سبد ز در گلستان بگردانیم به صلح بال فشانان صبحگاهی را ز شاخسار سوی آشیان بگردانیم ز حیدریم من و تو ز ما عجب نبود گر آفتاب سوی خاوران بگردانیم به من وصال تو باور نمی کند غالب بیا که قاعده آسمان بگردانیم غالب دهلوی