غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۷: وحشتی در سفر از برگ سفر داشته ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وحشتی در سفر از برگ سفر داشته ایم توشه راه دلی بود که برداشته ایم لغزد از تاب بناگوش تو مستانه و ما تکیه بر پاکی دامان گهر داشته ایم زخم ناخورده ما روزی اغیار مکن کان به آرایش دامان نظر داشته ایم ناله تا گم نکند راه لب از ظلمت غم جان چراغی ست که بر راهگذر داشته ایم تو دماغ از می پر زور رسانیده و ما بر در خمکده خشتی ته سر داشته ایم جا گرفتن به دل دوست نه اندازه ماست تو همان گیر که آهیم و اثر داشته ایم مژه تا خون دل افشاند ز ریزش استاد ماتم طالع اجزای جگر داشته ایم داغ احسان قبولی ز لئیمانش نیست ناز بر خرمی بخت هنر داشته ایم پیش ازین مشرب ما نیز سخن سازی بود لختی از خوشدلی غیر خبر داشته ایم وارسیدیم که غالب به میان بود نقاب کاش دانیم که از روی که برداشته ایم؟ غالب دهلوی