غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۵: صبح شد خیز که روداد اثر بنمایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح شد خیز که روداد اثر بنمایم چهره آغشته به خوناب جگر بنمایم پنبه یکسو نهم از داغ که رخشد چون روز آخری نیست شبم را که سحر بنمایم خویشتن را دگر از گریه نگهداشت به زور جگر خسته خود آن به که دگر بنمایم حد من نیست که بنمایمش آری از دور با من آ تا سر آن راهگذار بنمایم می کند ناز گمان کرده که خط دیر دمد خیز تا شعبده جذب نظر بنمایم آتش افروخته و خلق به حیرت نگران رخصتی ده که به هنگامه هنر بنمایم چون به محشر اثر سجده ز سیما جویند داغ سودای تو ناچار ز سر بنمایم دلربایانه به زندان همه روزم گذرد بس که خود را به تو از روزن در بنمایم بر رقم سنج یسار تو زنم بانگ به حشر کش رضانامه خونهای هدر بنمایم غالب این لعب به گل مهره رضاجویی تست تو خریدار گهر باش گهر بنمایم غالب دهلوی