غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۲: گم گشته به کوی تو نه دل بلکه خبر هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گم گشته به کوی تو نه دل بلکه خبر هم در لرزه ز خوی تو نه دم بلکه اثر هم یارب چه بلایی که دم عرض تمنا اجزای نفس می خزد از بیم تو در هم در آینه با خویش طرف گشته ای امروز هان تیغ نگهدار و بینداز سپر هم دیدیم که می مستی اسرار ندارد رفتیم و به پیمانه فشردیم جگر هم ای ناله نه تنها شب غم گرد ره تست شبگیر ترا مشعله دارست سحر هم با گرمی داغ دل ما چاره زبونست پروانه این شمع بود پنبه مرهم تا حسن به بی پردگی جلوه صلا زد دیدیم که تاری ز نقابست نظر هم چونست که در عرصه دهر اهل دلی نیست در بحر کف و موج و حبابست و گهر هم اسکندر و سرچشمه آبی که زلال ست ما و لب لعلی که شرابست و شکر هم تنها نه من از شوق تو در خاک تپانم نشتر به رگ سنگ مزارست شرر هم آن خانه برانداز به دل پرده نشین ست ای دیده تو نامحرمی و حلقه در هم تا بند نقاب که گشوده ست؟ که غالب رخساره به ناخن صله دادیم و جگر هم غالب دهلوی