غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۸: هنگام بوسه بر لب جانان خورم دریغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هنگام بوسه بر لب جانان خورم دریغ در تشنگی به چشمه حیوان خورم دریغ آن ساده روستایی شهر محبتم کز پیچ و خم به زلف پریشان خورم دریغ در رشکم از صلا و ملالم ز دورباش بر خوان وصل و نعمت الوان خورم دریغ خواهم ز بهر لذت آزار زندگی بر دل بلا فشانم و بر جان خورم دریغ رفتار گرم و تیشه تیزم سپرده اند از خویشتن به کوه و بیابان خورم دریغ از خود برون نرفته و در هم فتاده تنگ در راه حق به گبر و مسلمان خورم دریغ زین دود و زین شراره که در سینه من ست سازم سپهر گر نه به سامان خورم دریغ دل زان تست هدیه تن کن کنار و بوس چند از تو بر نوازش پنهان خورم دریغ کاری ندید آن که توان در من آفرید در شوره زار خویش به باران خورم دریغ غالب شنیده ام ز نظیری که گفته است «نالم ز چرخ گر نه به افغان خورم دریغ » غالب دهلوی