غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۵: بتی دارم ز شنگی روزگاران خو، بهاران بر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی دارم ز شنگی روزگاران خو، بهاران بر به مستی خویش را گرد آر و گوی از هوشیاران بر خمی از می به ما بفرست وانگه هر قدر خواهی روان کن جوی از شیر و دل از پرهیزگاران بر مرا گویی که تقوی ورز قربانت شوم خود را بیارای و به خلوتخانه تقوی شعاران بر چه پرسی کاین چنین داغ از کدامین تخم می خیزد دلم از سینه بیرون آر و پیش لاله کاران بر درین بیهوده میری آنچه با من در میان داری بگو لختی و از من زحمت انده گساران بر ندارد شیر و خرما ذوق صهبا رحم می آید نشاط عید از ما هدیه سوی روزه داران بر بیا رضوان مگر ته جرعه ای بخشندت از ساغر گل از گلبن بیفشان و به بزم شادخواران بر پشیمان می شوی از ناز بگذر زین گرانجانان دل از دلدادگان جوی و قرار بی قراران بر نمک کم نیست هان همت بیا و داد شوخی ده غرور ننگ زنهار از نهاد دلفگاران بر مپرس ای قاصد اهل وطن از من که من چونم سپارش نامه از اغیار گر یابی به یاران بر شکست ما بود آرایش خویشان ما غالب زنند از شیشه ما گل به فرق کوهساران بر غالب دهلوی