غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۱: چون گویم از تو بر دل شیدا چه می رود؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون گویم از تو بر دل شیدا چه می رود؟ بنگر بر آبگینه ز خارا چه می رود خوابیده است تا که به کویت رسیده است گر سر رود به راه تو از پا چه می رود؟ گویی، مباد در شکن طره خون شود دل زان تست از گره ما چه می رود؟ پیداست بی نیازی عشق از فنای ما گر زورقی شکست ز دریا چه می رود؟ آیینه خانه ای ست غبارم ز انتظار او جانب چمن به تماشا چه می رود؟ گر جلوه رخ تو به ساغر ندیده ایم چندین به ذوق باده دل از جا چه می رود؟ با ما که محو لذت بیداد گشته ایم دیگر سخن ز مهر و مدارا چه می رود؟ یک ره اگر به وادی مجنون کند گذر از ساربان ناقه لیلا چه می رود؟ ای شرم بازداشته از جلوه سازیت از پشت پا بر آینه آیا چه می رود؟ هفت آسمان به گردش و ما در میانه ایم غالب دگر مپرس که بر ما چه می رود غالب دهلوی