غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۰: چاک از جیبم به دامان می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چاک از جیبم به دامان می رود تا چه بر چاک از گریبان می رود جوهر طبعم درخشانست لیک روزم اندر ابر پنهان می رود گر بود مشکل مرنج ای دل که کار چون رود از دست آسان می رود جز سخن کفری و ایمانی کجاست؟ خود سخن در کفر و ایمان می رود هر شمیمی را مشامی در خورست بوی پیراهن به کنعان می رود آید و از ذوق نشناسم که کیست تا رود پنداشتی جان می رود می برد اما نه یک جا می برد می رود اما پریشان می رود هر که بیند در رهش گوید همی قبله آتش پرستان می رود اول ماه است و از شرم تو ماه آخر شب از شبستان می رود بگذر از دشمن دلش سخت ست سخت آبروی تیر و پیکان می رود کیست تا گوید بدان ایوان نشین آنچه بر غالب ز دربان می رود؟ غالب دهلوی