غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۱: آنان که وصل یار همی آرزو کنند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنان که وصل یار همی آرزو کنند باید که خویش را بگدازند و او کنند وقتست کز روانی می ساقیان بزم پیمانه را حباب لب آب جو کنند می نالی از نیی که به ناخن شکسته اند این وای ناخنی به دلت گر فرو کنند دیوانه وجه رشته ندارد مگر همان تاری کشد ز جیب که چاکی رفو کنند خون هزار ساده به گردن گرفته اند آنان که گفته اند نکویان نکو کنند لب تشنه جوی آب شمارد سراب را می زیبد ار به هستی اشیا غلو کنند از بس به شوق روی تو مست ست نوبهار بوی می آید ار دهن غنچه بو کنند پیمانه را به ماتم صهبا نشاندن ست ای وای گر ز خاک وجودم سبو کنند آلوده ریا نتوان بود غالبا پاکست خرقه ای که به می شستشو کنند غالب دهلوی