غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۵: پروا اگر از عربده دوش نکردند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پروا اگر از عربده دوش نکردند امشب چه خطر بود که می نوش نکردند در تیغ زدن منت بسیار نهادند بردند سر از دوش و سبکدوش نکردند از تیرگی طره شبرنگ نظرها پرواز در آن صبح بناگوش نکردند داغ دل ما شعله فشان ماند به پیری این شمع شب آخر شد و خاموش نکردند روزی که به می زور و به نی شور نهفتند اندیشه به کار خرد و هوش نکردند گر داغ نهادند وگر درد فزودند نازم که به هنگامه فراموش نکردند خون می خورم از حسن که این گنج روان را در کار تهیدستی آغوش نکردند اکنون خطری نیست که تا پر نشد از دل خود چاه زنخدان تو خس پوش نکردند گر خود به غلامی نپذیرند گدا باش بر در بزن آن حلقه که در گوش نکردند غالب ز تو آن باده که خود گفت نظیری «در کاسه ما باده سرجوش نکردند» غالب دهلوی