غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۱: دریغا که کام و لب از کار ماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دریغا که کام و لب از کار ماند سخنهای ناگفته بسیار ماند گدایم نهانخانه ای را که در وی در از بستگی ها به دیوار ماند جنون پرده دارست ما را که ما را ز آشفتگی سر به دستار ماند نگه را سیه خال طرف عذارش به تمغاچی رهرو آزار ماند ادایی ست او را که از دلربایی نهفتن ز شوخی به اظهار ماند چو جویم مراد از شگرفی؟ که او را نشستن ز شنگی به رفتار ماند در آیینه ما که ناساز بختیم خط عکس طوطی به زنگار ماند گروهی ست در دهر هستی که آن را ز پیچش نفس ها به زنار ماند به جز عقده غم چه بر دل شمارد زبانی که در بند گفتار ماند ز قحط سخن ماندم خامه غالب به نخلی کز آوردن بار ماند غالب دهلوی