غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۸: صبح ست خوش بود قدحی بر شراب زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح ست خوش بود قدحی بر شراب زد یاقوت باده بر قوه آفتاب زد نشتر به مغز پنبه مینا فرو برید کافاق امتلا ز هجوم سحاب زد ذوقی می مغانه ز کردار بازداشت آه از فسون دیو که راهم به آب زد تا خاک کشتگان فریب وفای کیست کاندر هزار مرحله موج سراب زد رنگی که در خیال خود اندوختم ز دوست تا جلوه کرد چشمک برق عتاب زد گفتم گره ز کار دل و دیده باز کن از جبهه ناگشوده به بند نقاب زد گر هوش ما بساط ادای خرام نیست نقشی توان به صفحه دیبای خواب زد تا در هجوم ناله نفس باختم به کوه سنگ از گداز خویش به رویم گلاب زد ای لاله بر دلی که سیه کرده ای مناز داغ تو بر دماغ که بوی کباب زد؟ غم مشربان به چشمه حیوان نمی دهند موجی که دشنه در جگر از پیچ و تاب زد غالب کسان ز جهل حکیمش گرفته اند بی دانشی که طعنه بر اهل کتاب زد غالب دهلوی