غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۶: خوش ست آن که با خویش جز غم ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش ست آن که با خویش جز غم ندارد ولی خوشترست آن که این هم ندارد قوی کرده پیوند ناسور پشتش گرانمایه زخمی که مرهم ندارد سرابی که رخشد به ویرانه خوشتر ز چشمی که پیرایه نم ندارد به جوش عرق رنگ درباخت رویت گل از نازکی تاب شبنم ندارد گلت را نوا نرگست را تماشا تو داری بهاری که عالم ندارد چه ناکس شمرد آن که خون ریخت ما را به تیغی که ترکیب او خم ندارد ز ماتم نباشد سیه پوش زلفت که هندو بدین گونه ماتم ندارد نگهدار خود را وز آینه بگذر نگاه تو پروای خود هم ندارد سخن نیست در لطف این قطعه غالب بهشتی بود هند کادم ندارد غالب دهلوی