غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۱: باده پرتو خورشید و ایاغ دم صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده پرتو خورشید و ایاغ دم صبح مفت آنان که درآیند به باغ دم صبح آفتابیم، به هم دشمن و همدرد ای شمع ما هلاک سر شامیم و تو داغ دم صبح بعد آنان که قریب اند به ما نوبت ماست آخر کلفت شبهاست فراغ دم صبح زین سپس جلوه خور جای چراغان گیرد شب اندیشه ز ما یافت سراغ دم صبح پیش از این باد بهار این همه سرمست نبود شبنم ماست که تر کرده دماغ دم صبح سخن ما ز لطافت همه سر جوش میی ست که فرو ریخته از طرف ایاغ دم صبح ذوق مستی ز هماهنگی بلبل خیزد مفگن آواز بر آواز کلاغ دم صبح حق آن گرمی هنگامه که دارم بشناس ای که در بزم تو مانم به چراغ دم صبح بوی گل گرنه نوید کرمت داشت چه داشت؟ ای به شب کرده فراموش جناغ دم صبح غالب امروز به وقتی که صبوحی زده ام چیده ام این گل اندیشه ز باغ دم صبح غالب دهلوی