غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۴: یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت تا نفس باخته پیروی شیوه کیست تندبادی که به تاراج غبار آمد و رفت سبحه گردان اثرهای وجودست خیال هر چه گل کرد تو گویی به شمار آمد و رفت طالع بسمل ما بین که کماندار ز پی پاره ای بر اثر خون شکار آمد و رفت شادی و غم همه سرگشته تر از یکدگرند روز روشن به وداع شب تار آمد و رفت هرزه مشتاب و پی جاده شناسان بردار ای که در راه سخن چون تو هزار آمد و رفت برق تمثال سراپای تو می خواست کشید طرز رفتار ترا آینه دار آمد و رفت هله غافل ز بهاران چه طمع داشته ای گیر کامسال به رنگینی پار آمد و رفت به فریب اثر جلوه قاتل صد بار جان به پروانگی شمع مزار آمد و رفت غالبا عین حزینست به هنجار بروز موج این بحر مکرر به کنار آمد و رفت غالب دهلوی