غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۹۳: نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست که جای ناله زاری در این میان خالی ست روم به کعبه ز کوی تو و ز حق خجلم ز سجده جبهه و از پوزشم زبان خالی ست هجوم گل به گلستان هلاک شوقم کرد که جا نمانده و جای تو همچنان خالی ست گریستم نگرستی به خون تپم کامروز ز پاره جگرم چشم خونچکان خالی ست نه شاهدی به تماشا نه بیدلی به نوا ز غنچه گلبن و از بلبل آشیان خالی ست کنم به جنبش دل شیشه از پری لبریز سرم ز باد فسونسنجی زبان خالی ست گرش به دیدن من گریه رو نداد چه جرم نهاد آتش شوق من از دخان خالی ست پر از سپاس ادای تو دفتری دارم که یکسر از رقم پرسش نهان خالی ست امام شهر به مسجد اگر رهم ندهد نه جای من به نیایشگه مغان خالی ست؟ خراب ذوق بر و دوش کیستم غالب که چون هلال سراپایم از میان خالی ست؟ غالب دهلوی