غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۵۴: نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت زهی شکفتگی دل که از جبین پیداست به جرم دیده خونبار کشته ای ما را ترا ز دامن و ما را ز آستین پیداست زهی لطافت پرداز سعی ابر بهار که هر چه در دل بادست از زمین پیداست فتیله رگ جان سر به سر گداخته شد ز پیچ و تاب نفسهای آتشین پیداست نفس گداختن جلوه در هوای قدش ز خوی فشانی آن روی نازنین پیداست عیار فطرت پیشینیان ز ما خیزد صفای باده از این درد ته نشین پیداست زهی شکوه تو کاندر طراز صورت تو ز خود برآمدن صورت آفرین پیداست نهاد نرم ز شیرینی سخن غالب به سان موم ز اجزای انگبین پیداست غالب دهلوی