غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۴۳: پس از عمری که فرسودم به مشق پارسایی ها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس از عمری که فرسودم به مشق پارسایی ها گدا گفت و به من تن درنداد از خودنمایی ها فغان زان بلهوس برکش محبت پیشه کش کز من رباید حرف و آموزد به دشمن آشنایی ها بت مشکل پسند از ابتذال شیوه می رنجد بگوییدش که از عمرست آخر بی وفایی ها نشد روزی که سازم طره اجزای گریبان را به دستم چاک ها چون شانه ماند از نارسایی ها نیرزم التفات دزد و رهزن، بی نیازی بین متاعم را به غارت داده اند از ناروایی ها به روز رستخیز از جنبش خاکم پرآشوبی تو و یزدان، چه سازد کس بدین صبرآزمایی ها؟ کدویی چون ز می یابم، چنان بر خویشتن بالم که پندارم سرآمد روزگار بی نوایی ها چه خوش باشد دو شاهد را به بحث ناز پیچیدن نگه در نکته زایی ها نفس در سرمه سایی ها سخن کوته مرا هم دل به تقوی مایل است اما ز ننگ زاهد افتادم به کافر ماجرایی ها نرنجم گر به صورت از گدایان بوده ام غالب به دارالملک معنی می کنم فرمانروایی ها غالب دهلوی