غالب دهلوی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴: شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟ بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟ کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را به ترک جاه گو تا گردش ایام برخیزد که گلخن تاب دائم در نظر دارد بهاران را درآ بیخود به بازیگاه اهل حسن تا بینی به روی شعله گرم مشق جولان نی سواران را نگشت از سجده حق جبهه زهاد نورانی چنان کافروخت تاب باده روی باده خواران را دریغ آگاهیی کافسردگی گردد سر و برگش ز مستی بهره جز غفلت نباشد هوشیاران را ز غیرت می گدازد در خجالتگاه تأثیرم زبون دیدن به دست شیشه سازان کوهساران را به رنجم غالب از ذوق سخن، خوش بودی ار بودی مرا لختی شکیب و پاره ای انصاف یاران را غالب دهلوی