وحشی باقفی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۸ - سرتاس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که هر خلعتی که در بر توست زینت دوش آسمان باشد جسمش از جامه تو پوشیده ست هر که در حیز مکان باشد خلعت خاصه کز شرافت آن شرفم برهمه جهان باشد گشته شاعر، بلی شود شاعر هر که همدوش شاعران باشد آنچه او گفته بنده می خواند زانکه خود سخت بی زبان باشد گفته : ای درفشان گوهر بخش که کفت رشک بحر و کان باشد بر درت اطلس فلک پوشد آنکه او خاک آستان باشد خلعت خاصه کز شرافت آن دعویم بر همه عیان باشد می پسندی که جامه چون من در بر مردکی چنان باشد کش نه کفش و نه چاقشور بود نه کمربند در میان باشد باشد او را همین سرتاسی نه سری هم که مو بر آن باشد فوطه ای چون فتیله مشعل آن سر کل در آن نهان باشد مصلحت چیست من به او چه کنم هر چه امر خدایگان باشد وحشی باقفی