وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۳۳: تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من که سد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من مرا چشم تو افکند از نظر اما نمی پرسی که جاسوس نگاه او چه می خواهد ز راه من برای حرمت خاک درت این چشم می دارم که گرد آلوده هر پایی نگردد سجده گاه من به کشت دیگران چون باری ای ابر حیا خواهم که گاهی قطره ای ضایع شود هم بر گیاه من رقیبا پر دلیری بر سر آن کوی و می ترسم که تیغی در غلافست این طرف یعنی که آه من کمان شوق پر زور است و تیر انداز دیوانه خدنگی گر نشیند بر کسی نبود گناه من خطر بسیار دارد مدعی خود نیز می داند اگر وحشی نیندیشد ز خشم پادشاه من وحشی باقفی