وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۲۹: رشک میبردند شهری بر من و احوال من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رشک می بردند شهری بر من و احوال من کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من طایری بودم من و غوغای بال افشانیی چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت ورنه کس هرگز نمی رنجیده از افعال من گشته ام آواره سد منزل ز ملک عافیت می دواند همچنان بخت بد از دنبال من ساده رو وحشی که می خواهد به عرض او رسید آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من وحشی باقفی