وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۱۴: آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم شکرانهٔ هر سجده ای سد سجدهٔ دیگر کنم کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم خصمت که هست اندر قفس بگذار با آه منش کو را اگریاقوت شد زین شعله خاکستر کنم گر توتیایی افکنی در دیده ام از راه خود از رشک چشم خود نمک در دیدهٔ اخترکنم بر اوج تختت کاندر او سیمرغ شهپر گم کند من پشه و از پشه کم کی عرض بال و پرکنم وحشی چه پیش آرد که آن ایثار راهت را سزد از مخزن فیضت مگر دامن پر از گوهر کنم وحشی باقفی