وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۵۳: بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش تا چو من افتاده ای نا گه بگیرد دامنش مرغ فارغ بال بودم در هوای عافیت از کمین برخاست ناگه غمزهٔ صید افکنش عشق لیلی سخت زنجیریست مجنون آزما این کسی داند که زنجیری بود در گردنش سر به قدر آرزو خواهم که چون راند به ناز گرد آن سر گردم و ریزم به پای توسنش این سر پرآرزو در انتظار عشوه ایست گوشه چشمی بجنبان و بینداز از تنش سود پیراهن بر آن اندام و ما را کشت رشک تا قیامت دست ما و دامن پیراهنش وحشیم حیران او از دور و جان نزدیک لب کار من موقوف یک دیدن ز چشم پر فنش وحشی باقفی