وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۴۲: کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش گشتیم هیچکارهٔ ملک وجود خویش غماز در کمین گهرهای راز بود قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش من بودم و نمودی و باقی خیال تو رفتم که پرده ای بکشم بر نمود خویش یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش از چشم من به خود نگر و منع کن مرا بی اختیار اگر نشوی در سجود خویش گو جان و سر برو، غرض ما رضای تست حاشا که ما زیان تو خواهیم و سود خویش بزم نشاط یار کجا وین فغان زار وحشی نوای مجلس غم کن سرود خویش وحشی باقفی