وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۲۱۷: به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به لب بگوی که آن خندهٔ نهان نکند مرا به لطف نهان تو بد گمان نکند تو خود مرا چه کنی لیک چشم را فرمای که آن نگه که تو کردی زمان زمان نکند تو رنجه ای زمن و میل من ولی چکنم بگو که ناز توام دست در میان نکند گرم مجال نگاهی بود زمان چکنم حکایتی که نگه می کند زبان نکند هزار سود در این بیع هست خواهی دید مرا بخر که خریدار من زیان نکند جفا و هر چه کند گو به من خداوند است ولیک نسبت ما را به این و آن نکند بس است جور ز صبر آزمود وحشی را هزار بار کسی را کس امتحان نکند وحشی باقفی