وحشی باقفی
غزل ها
غزل ۳۳: کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سازت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سازت دگر قصد که داری ای جهانی کشتهٔ نازت نمی دانم که باز ای ابر رحمت بر که می باری که بینم در کمینگاه نظر سد ناوک اندازت همای دولتی تا سایه بر بام که اندازی خوشا بخت بلندی را که سوی اوست پروازت چه گفتم ، اله ، اله آنچنان سرکش نیفتادی که آساید کسی در سایهٔ سرو سرافرازت من آن روز آستان بوسیدم و بار سفر بستم که سر درخانهٔ جان کرد عشق خانه پردازت ز وحشی فاش شد رازی که حسنت داشت پنهانی بکش او را که اشک و آه او کردند غمازت وحشی باقفی