الهامی کرمانشاهی
غزل ها
شمارهٔ ۸: کمرم شکست عشقت، صنما کمر ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کمرم شکست عشقت، صنما کمر ندارم جگرم شد از غمت خون، به خدا جگر ندارم تو مرانم از در خود گنهی ندیده از من که بغیر درگه تو که به دری گذر ندارم تو ز جان من چه جویی که ز جان کناره جستم تو چه پرسی از دل من که ز دل خبر ندارم تو که ماندت سراپای به نیشکر چه دانی که تنم ز غم چو نی گشت و به لب شکر ندارم چو ز شست برگشایی تو خدنگ غمزه جانا دل خود نشانه سازم که جز این سپر ندارم نظر از طریق پاکی به جمال نازنینان بطلب ز پاک بینان که من آن نظر ندارم به شب فراقت ای مه ز دعای صبحگاهی همه تیر آهم اما به دلت اثر ندارم قدر و قضا مرا خواست نشان تیر عشقت نظر از قضا نپوشم حذر از قدر ندارم طلبند خلقی الهامی اگر ز بحر گوهر شده ام به بحر غم غرق و سر گهر ندارم الهامی کرمانشاهی