کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح آمد و علامت مصقول بر کشید

    وز آسمان شمامهٔ کافور بر دمید

    گویی که دوست قُرطهٔ شَعر کبود خویش

    تا جایگاه ناف به عمدا فرو درید

    در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب

    ور چند جِرم ماه سر اندر سپر کشید

    خورشید با سهیل عروسی کند همی

    کز بامداد کِلّهٔ مصقول بر کشید

    وان عکس آفتاب نگه کن ؛ علم علم

    گویی به لاژورد می سرخ بر چکید

    یا بر بنفشه زار گل نار سایه کرد

    یا برگ لاله زار همی بر چکد به خوید

    یا آتش شعاع ز مشرق فروختند

    یا پرنیان لعل کسی باز گسترید

    جام کبود و سرخ نبید آر ، کآسمان

    گویی که جامهای کبود است پر نبید

    جام کبود و بادهٔ سرخ و شعاع زرد

    گویی شقایق است و بنفشه ست و شنبلید

    چون خوش بود نبید بر این تیغ آفتاب

    خاصه که عکس او به نبید اندرون فتید

    آن روشنی که چون به پیاله فرو چکد

    گویی عقیق سرخ به لؤلؤ فرو چکید

    وان صاف می که چون به کف دست بر نهی

    کف از قدح ندانی ، نی از قدح نبید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha