کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا دار ملک زان سوی عالم بساختم
    خود را ز کاینات مسلم بساختم
    بر چنبر جهان گذرم بود ازین سبب
    تن چون رسن نزار و پر از خم بساختم
    دیدم که زخم حادثه مرهم پذیر نیست
    با زخم بی حمایت مرهم بساختم
    در دل شکستم آرزوی جام می چنانک
    صد جام جم به طبع بیکدم بساختم
    بر من جهان چو حلقه خاتم شدست از آنک
    ملکی برون ز مملکت جم بساختم
    دیدم که ملک فقر من از ملک جم بهست
    زر وام کردم از رخ و خاتم بساختم
    بهر مصاف حادثه از صبح و ماه نو
    با نعل زر جنیبت ادهم بساختم
    همدم نبود مردمک چشم را از آن
    در دیده جای کردم و همدم بساختم
    در چشم من ببین که ز بهر سریر اوست
    این عاج و آبنوس که در هم بساختم
    من همچو چنگ با دل سرگشته چون رباب
    هم زیر راست کردم و هم بم بساختم
    از بس نوای غم که من و دل بهم زدیم
    صد زخمه بیش سوخت ولی هم بساختم
    داروی دلخوشی به عدم باز رفته به
    اکنون که من مفرحی از غم بساختم
    زیرا که همچو گنبد گل بی بقا نمود
    کاری که زیر گنبد اعظم بساختم
    چندان سرشگ دیده فشردم به دم کزو
    عقدی برای گردن عالم بساختم
    چون با سه شش مجیر ز ایام بیش ماند
    در بر دو یک نهادم و با کم بساختم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha