نیست در حکم شرع گردانی
روزه جز قهر نفس شهوانی
از جماع و شراب دور شدن
و از همه خوردنی نفور شدن
فرض دان جمله روزه را نیت
تا بیا بی ز روز امنیت
نیت روزه گر ادا نبود
در قضا جز به شب روا نبود
لیک بر وقتی و نوافل را
تا به پیش از زوال هست روا
همچنین گر خلل طلب نکنی
نیت روز جز و شب نکنی
مگس و پشه در گلو چو پرید
نیز نقصان روزه تو پدید
گر کسی رگ زد و حجامت کرد
مینشاید ورا ملامت کرد
نمک و سرکه کز دهان بچشید
روزه باقیست گر فرو نکشید
روزه باقی بود ولی مکروه
از کراهت مباش بی اندوه
ور کنی مسح روغن و سرمه
بر سر و چشم نیستت جرمه
نان که از بهر طفل میخایند
علما اندر این چه فرمایند
گر ضرورت بود روا باشد
بی ضرورت چنین خطا باش
به فراموشی ار کنی و خوری
گر تو سیری و گر تو مشتاقی
روزه توست همچنان باقی
گر تو سیری وگر تو مشتاقی
ور بقصد است خوردن و کارت
لازم آید قضا و کفارت
گر خوری آنچه زو غذا نبود
بر تو لازم به جز قضا نبود
همچو سنگ و کلوخ و آهن و روی
نبود زین قبل گل سرشوی
در تطوع اگر شروع کنی
پس رجوع از برای جوع کنی
تا توانی اداش باید کرد
نزد نعمان قضاش باید کرد