کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شام وصالت چه به از روز هجر
    آتش سوزنده به از سوز هجر
    خوش بود این وعده دیدار یار
    عشق نهان به ز غم آشکار
    آه چه دولت به ازین در جهان
    کان بت عیار بگوید که هان
    هر که نهان دلبر خود را بدید
    وز غم هجران به وصالی رسید
    روز جفاهای رقیبان منال
    گر شوی از دست فلک پایمال
    گر همه غمزده های جهان
    شاد نشینند به دلبر نهان
    صوفی سرگشته ترا سود چیست
    بر تو جهان جمله بباید گریست
    آن شب بهروز که در وعده بود
    چون که ازین اوج فلک رو نمود
    عاشق بیچاره طلب کار شد
    در عقب وعده دیدار شد
    منتظر و مضطرب و بی قرار
    دیده نهاده به ره انتظار
    آن در دولت به رخش باز شد
    ناله و آن سوز دلش ساز شد
    در قدم یار فتاد او چو خاک
    بود در آن واقعه بیم هلاک
    نیست دگر واقف اسرار کس
    سایه چو محرم نبود آن نفس
    ای که شدی شاد ز دیدار یار
    آن دو سه دم را تو غنیمت شمار
    ای که شدی شاد در آن انجمن
    یاد کن از حال جدایی من
    از دل محروم من بی قرار
    یاد کنی چون بنشینی به یار
    زان که مرا محرم اسرار نیست
    هیچ امیدم ز رخ یار نیست
    درد دلی دارم و محرم کجاست
    آه درین واقعه همدم کجاست
    گشته منافق صفت، این مرد و زن
    صوفی بیچاره برو دم مزن
    محرم اسرار خدای تو بس
    داروی این درد دعای تو بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha