کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رسید فصل بهار و جهان گلستان شد
    گریست ابر بهاری و باغ خندان شد
    در جواب او
    کسی که معده او پر ز نان و بریان شد
    اگر کیمنه گدائی بود، که سلطان شد
    ز گریه ها که همی کرد دوش بریانی
    علی الصباح به رغمش برنج خندان شد
    بشوی دست و پس آن گه طواف مطبخ کن
    که بی طهارت ظاهر، به کعبه نتوان شد
    ببرد ه است به دزدی دلم چو بریانی
    از آن بدار، چو دزدان گهی به زندان شد
    ز قعر صحن برآورده مرغ بریان سر
    به روی سفره و در نان میده حیران شد
    برنج را چو ز روغن رسید مالشها
    عجب مدار که آشفته و پریشان شد
    دل شکسته صوفی مثال پالوده
    ز شوق صحنک فرنی قند لرزان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha