الهامی کرمانشاهی
خیابان اول
بخش ۸۱ - عزم رحیل فرمودن امام علیه السلام ازمکه ی معظمه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر چون بدین بختی گرم ساز درخشنده خورشد عماری طراز به فرمان شاهنشه رهنمون نهادند هودج به پشت هیون چو از ساربانان حدی گشت راست محمد سراسیمه ازجای خاست بزد دست و جامه به تن بر درید خروشان به نزد برادر دوید به رخ بر – ز جزع تر انگیخت در نگه داشت بر کف مهار شتر به شه گفت کای زنده جانم ز تو سرور و شکیب و توانم زتو به درگاهت از ناقه بانگ درای شنیدم مرا دل برآمد ز جای پریشان دل و مویه ساز آمدم به سوی تو با صد نیاز آمدم مگر زین سفر باز دارم تو را ویا درقدم جان سپارم تو را مکن دستم ازدامن خویش دور مبر از تنم جان و ازدیده نور بدو شاه گفتا: که ای نامور مرا یادگار از گرامی پدر چو رفتی بدیدم به خواب اندرا شبانگاه دیدار پیغمبرا مرا گفت: بشتاب وایدر بپای به آنجا که فرمودت ایزد گرای زمان رحیلت فراز آمده است به روی تو ما را نیاز آمده است من اینک به امر وی از این دیار روانم تو بر جا بمان بردبار محمد به ایوان ز درگاه شاه خرامید ناچار با اشک و آه الهامی کرمانشاهی