الهامی کرمانشاهی
خیابان اول
بخش ۶۵ - گرفتن شبگرد آن شاهزادگان را و بردن به نزد ابن زیاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدم درآن تیره شام سیاه سپردند آن کودکان هرچه راه نگشتند جز اندک ازکوفه دور که اختر سیه بود و برگشته هور به ناگه بدان کودکان بازخورد هم از کوفیان چند شبگرد مرد مرآن بیکسان را به ره یافتند گرفتند و زی کوفه بشتا فتند سوی پور مرجانه بردندشان بدان زشت گوهر سپردندشان هم او گفتشان سوی زندان برند به دست یکی روزبان بسپرند که مشکور بودی نکو نام او نکو گوهرش زاده بد مام او دلش پر ز نور هدایت بدی هوادار شاه ولایت بدی چو مشکور دیدارشان بنگرید همان حیدری فر ایشان بدید ز دیدارشان درشگفتی بماند بدیشان بسی نام یزدان بخواند بپرسید از آن هردو نام و نژاد چو بشناخت خون ازدو دیده گشاد به پای ازدرلابه سر سودشان بدان خردسالی ببخشودشان به زنجیر و بند گرانشان نبست تن پاکشان ازن شکنجه نخست ز زندان به جای دگر بردشان زدل غم به تیمار بستردشان الهامی کرمانشاهی