الهامی کرمانشاهی
خیابان اول
بخش ۳۶ - ذکر راه گم کردن جناب مسلم و مردن آن دو نفر بلدی راهش از تشنگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هامون رسیدند چون ناگهان ره کوفه ازچشمشان شد نهان زلب تشنگی آن دو تن ره شناس زدست اجل درکشیدند کاس چو آن هردو را نامور مرده دید به چشمش سیه شد جهان سفید به دل کرد اندیشه ی بی شمار چه چاره که بد امرپروردگار رخ ارغوان دو فرزند دید زلب تشنگی زرد چو شنبلید بنالید برداور هور و ماه که ای رهبر هرکه گم کرد راه فرو مانده گان رابه فریاد رس که فریاد رس نیست غیر ازتو کس تو مپسند گردیم یکسر هلاک زبی آبی اندر چنین گرم خاک منه دردلم آرزوی حسین که بینم دگر باره روی حسین فراوان چو آسیب و تیمار دید سبک راند و با کودکان ره برید درآن دشت بی آب و آتش نهاد همی رفت لختی و لختی ستاد که تا اندر آن بی کران شوره زار به چشم آمدش چشمه ی خوشگوار خود و هر دو فرزند خوردند آب به رفتن گرفتند زان پس شتاب به کوفه دراز گرد راه آمدند بد انجا که فرمود شاه آمدند الهامی کرمانشاهی