زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
44 – بند کردن زرتشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهادند یکسر بنزدیک شاه همیکرد هر کس بدو در نگاه شهنشاه ازان کار خیره بماند حکیمان خود را همه پیش خواند مرآن چیز ها را بدیشان نمود بدل مهر ایشان بسی بر فزود بدندان بخایید انگشت را بدشنام بر خواند زرتشت را که ای ریمن جادوی پر عوار بد اندیش و بد فعل و بد زینهار چه چیزست این زشت مردار تو بجز جادوی نیست خود کار تو همه آلت جادوان است پاک زیزدان نداری بدل ترس و باک زراتشت ازان کار خیره بماند دو چشمش ز مردار تیره بماند بگشتاسب گفت ای شه دادگر ندارم ازین هیچگونه خبر نه آورده ام من نه فرموده ام نه هرگز بدین کوی در بوده ام بخوانند دربان شه را مگر ازین حال با شاه گوید خبر بخواندند و پرسید گشتاسب ازوی کزین باره با من سخن راست گوی که تا خود کخ رفتست در خان اوی چنین پاسخ آورد دربان اوی که تا برد زرتشت در خانه بار نبود اندرو باد را رهگذار ز دربان چو او را درستی نمود شهنشاه لختی درشتی نمود بزرتشت گفت ای سگ خاکسار نئی جز سزاوار ژوپین و دار عیان بینی این را که در پیش تست میان فرو مایه کم بیش تست نیاورده باشد کس از آسمان درین بالش و کیسه کرده نهان همانگه بینداخت وستا و زند زراتشت را کرد فرمود بند بفرمود کاین را بزندان برید وزین پس بگفتار او منگرید که این نیست جز مهتر جادوان بزیر و زبر کرد خواهد جهان همانگه مر او را بفرمان شاه ببردند ازانجا بزندان چاه بفرمود هر روز تا حاجبی بزندان رساند بدو راتبی مر او را بزندان موکل بود نباید که ناگاه بیرون شود زراتشت یک هفته بی هیچ جرم بزندان بماند و هم خورد گُرم زرتشت بهرام پژدو