زرتشت بهرام پژدو
زراتشت نامه
25 – آمدن زراتشت بر زمین و جنگ کردن با دیوان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز نیکی دهش یافته کام و نام سوی گیتی آمد به دل شاد کام همه جادوان آگهی یافتند به پیکار زرتشت بشتافتند همه نره دیوان ناپاک وار ابا لشکر سهمگین بیشمار چو دیدند مر فر زرتشت را بدندان گرفتند انگشت را پس آنگه سر جادوان لعین همان مهتر دیو نا پاک دین بزرتشت گفتند وستا و زند بداری نهفته تو ای ارجمند که برما روانست افسوس تو همان تنبل و زرق و ناموس تو چو نیکو بدانی و آگه شوی نیاری بر جادوان جادوی ازان بدسکالان چو زرتشت پاک شنید این سخن شد لبش خنده ناک همانگه یک در ز وستا و زند بخواند و بر آورد بانگ بلند چو دیوان شنیدند گفتار او رمیدند یکسر ز پیکار او بزیز زمین جمله پنهان شدند همه جادوان زار و لرزان شدند یکی بهره مردند بر جایگاه دگر بهره گشتند زنهار خواه بتوفیق یزدان پروردگار بر آورد ازان دیو و جادو دمار کرا یاور پشت یزدان بود همه ساله با بخت خندان بود تو کل به هر کار کن بر خدای کز و به نباشد ترا رهنمای چو تکیه نه بر کردگار افگنی سرو گردن خویشتن بشکنی زرتشت بهرام پژدو